سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  خداوند زندگی
آن که با حق بستیزد خون خود بریزد . [نهج البلاغه]
کل بازدیدهای وبلاگ
1065
بازدیدهای امروز وبلاگ
0
بازدیدهای دیروز وبلاگ
0
منوی اصلی

[خـانه]

[  RSS  ]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

درباره خودم
خداوند زندگی
لوگوی وبلاگ
خداوند زندگی
اوقات شرعی
لینک دوستان

معرفی بهتربن وبلاکها
موسیقی
کامپیوتر

موسیقی وبلاگ
اشتراک در خبرنامه
 
پارسی بلاگ
www.parsiblog.com

نویسنده مطالب زیر:   یاسین ابراهیمی  

عنوان متن وصیت پنج شنبه 88 اسفند 20  ساعت 5:1 عصر

امشب باران نمی بارد

 

تا دوباره سربرخاک بگذارم وثانیه ها را تنفس
کنم

ثانیه های پاک، ثانیه های ناجی، ثانیه های
ازآن سرزمین پاک و مقدس کهَ

ذره ذره آن خوبی است، عشق است،
زندگی است،سرزمینی که درآن انسان

احساس خدایی میکند در آب وخاک آن خداجریان
دارد ومی توان خدا را

تنفس کرد  امشب باران نمی بارد تا باز بودن را باور
کنم،   باور کنم که

هنوزهم عشق هست،زندگی هست،خوبی هست،هنوز هم
می توان باهم

بودن راحس کرد.اگرچه ازآن خاک پاک دورم ولی
با خاطرات آن زندگی

میکنم،خاطراتی که هرکدام یک زندگیست،یک
ترانه بودن و ماندن است

 

زندگی شاید تکرار بی لبخند خاطره
ها باشد

در میان آن باغ سبز،درمیان آن درختان بلند و
سربرافراشته و آوازجادوئی

پرندگانی که صبحگاهان بر شاخساردرختان سرمی
دهندوصبح زندگانی را

نوید می دهند    زندگی شاید تکرار بی لبخند خاطره ها باشد،در
میان آن                                                         خوبان
همیشه
نوازشگر،درسر سفره  همیشه
حاضرصبحانه،نهار،شام .

سفره ای که من می توانستم خود را کنار آن
ببینم ودر کنار آن خوبانی که

مراچون طفلی در دامان خود نگه داشتند،خوبانی
که مرا در غم وشادیشان

شریک دانستند ودر غم وشادی من شریک شدند،با
من وبرای من گریستند

با من راه رفتند ،با من ایستادند،با من به
خواب رفتندوبا من بیدار شدند از

خواب . آن خنده ها،شوخی ها ،آن کلام دلنشین
با هم بودن ،چه گویم ،من

خوابم یا بیدار نمی دانم، قدم زنان بسوی باغ
میروم ، باد می وزد از این

سو به آن سو ودرختان را با قامت بلندشان تکان می دهد، برگها
به رقص

درآمده اند ویکی پس از دیگری به زمین می
افتند و کم کم همه جا را

میپوشانند مثل غمهایی که تمام وجود من را
پوشانده اند ، به آسمان می نگرم

آسمان نیز پر از بغض است ، ریزش قطره های
باران بر گونه هایم مرا

نوازش میدهد ، قطره های باران با قطره های اشک من یکی شده
اند و

فریاد میزنند: که
ای خوبان همیشگی دوستتان دارم

 

yasinBad boy:نویسنده

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   یاسین ابراهیمی  

عنوان متن فکر کن پنج شنبه 88 اسفند 20  ساعت 4:49 عصر

روزگاریست که مبتلا به مردنم

روزگاریست که در آرزوی  خوب بودنم

روزگاریست درخواب بیداریم

روزگاریست که خدا هست ولی من درپشت
چشمانم گم شده ام

روزگاریست که مبتلا به
مردنم

روزگا ریست که درخودمیسوزم ،ازناگفته
ها،ازنگاه ها وازقلبهای جدا

روزگاریست که دلخوشم، به فاصله ای
ک
ه خدا به آن پایان میدهد

yasinBAD BOY نویسنده:

 


  نظرات شما  ( )


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

وصیت
فکر کن


 

Powered by : پارسی بلاگ
Template Designed By : MehDJ

www.4shared.com/file/41563871/88aabb2f/Moein_-_Sayeh.html?s=1